مفهوم مالتیپل دیسکاوری یا کشفِ چندگانه (به انگلیسی: Multiple discovery) به فرضیهای اشاره دارد که میگوید اکثرِ کشفها و اختراعهای مهم علمی، به صورتِ مستقل و تقریباً همزمان، توسطِ چندین دانشمند و مخترعِ مختلف، کشف شدهاند. این نظریه، با نظریهیِ سنتی و متداولی است که با نامِ نظریه قهرمانانه اختراع ها و پیشرفت های علمی، شناخته میشود، در تضاد آشکار قرار می گیرد.
• تقسیم عددی بر مضرب
زمانی که برندگان جایزه نوبل به صورتِ سالانه اعلام میشوند -در فیزیک، شیمی، پزشکی یا اقتصاد- مشاهده میشود که بیشترِ وقتها، در هر شاخه، تعدادِ کسانی که آن کشفِ علمی را انجام دادهاند، دو یا سه نفر به صورتِ مستقل بودهاند.
نمونههایِ بسیار رایج و معروفی که از کشفهایِ مستقلِ چندگانه آورده میشود معمولاً شاملِ این موردها می شود: در قرنِ ۱۷م فرمولبندیِ حسابان، به صورتِ جداگانه توسطِ آیزاک نیوتون و گوتفرید ویلهلم لایب نیتز؛
در قرنِ ۱۸م، کشفِ اکسیژن، توسطِ آنتوان لاووازیه، کارل ویلهلم شیله و جوزف پریستلی و در قرنِ ۱۹م، کشفِ نظریه ی فرگشت، به صورتِ همزمان توسطِ چارلز داروین و آلفرد راسل والاس. مورخان و جامعه شناسان اذعان کردند که استفاده از کشف چندگانه در یک علم بطور همزمان امکان پذیر است.
رابرت مرتون از مولتیپل تعریفی دارد که در آن به عنوان موارد مشابهی اکتشافات است که توسط دانشمندان به طور مستقل از یکدیگر ساخته شده است و در این تعریف اعداد در مضرب خود ضرب می شوند.
از نظر مرتون بین «مولتیپل» و «تک یا سینگلتون» تضاد وجود دارد و دیسکاوری (یا کشف) توسط یک دانشمند و یا گروهی از دانشمندان همکار با یکدیگر ساخته می شود. از نظر او گاهی اوقات دیسکاوری یا اکتشافات همزمان با هم صورت می گیرد.
گاهی نیز ممکن است یک دانشمند کشف جدیدی را انجام دهد در حالی که ممکن است یک سال قبل از او شخص دیگری آن را انجام داده و او از این امر بی خبر مانده باشد.
در نمونه های ذکر شده از مالتیپل دیسکاوری فرمول های مستقلی از قرن 17 که شامل دیفرانسیل و انتگرال توسط اسحاق نیوتن، گوتفرید ویلهلم لایب نیتس و دیگران کشف شده بود. روپرت هال در قرن 18 دیسکاوری اکسیژن را با کمک کارل ویلهلم شیل، جوزف پریستلی، آنتوان لاوازیه و دیگران توسعه داد.
در قرن 19 هم چارلز داروین و آلفرد راسل والاس نظریه مالتیپل دیسکاوری را توسعه دادند. در واقع دیسکاوری یا اکتشاف زمینه ای را برای اختراعات بعدی ایجاد می کرد.
به عنوان مثال کوره ذوب آهن که در چین، اروپا و آفریقا به طور مستقل اختراع شده، ابتدا سبب ایجاد ساخت کمان پولادی بود که به طور مستقل در چین، یونان، آفریقا، شمال کانادا اختراع، و کشورهای بالتیک صورت گرفت و سپس وسایل و ابزارهای دیگری از این کوره بیرون آمد.
مالتیپل دیسکاوری یا کشف چندگانه به چند نمونه تاریخی شامل غول تحقیقات علمی محدود نمی شود. مرتون معتقد بود که اکتشافات متعدد نشان دهنده الگوی مشترک در علم است. البته آنهایی که منحصر به فرد نیستند.
• مکانیسم مالتیپل دیسکاوری
اکتشافات متعدد در تاریخ علم شواهدی برای مدل های تکاملی علم و فن آوری، مانند ممتیک (مطالعه واحد خود تکرار فرهنگ)، معرفت شناسی تکاملی (که در آن مفاهیم تکامل بیولوژیکی به مطالعه دانش رشد بشر می پردازند )، و نظریه انتخاب فرهنگی (که مطالعات تکامل اجتماعی و فرهنگی را به شیوه ای داروینی انجام می دهد) ارائه می دهد.
نوترکیب-DNA الهام گرفته "پارادایم پارادایم ها" فرض شده است که مکانیسم مفهوم سازی نوترکیبی را توصیف می کند. این پارادایم طرح جدیدی از یک مفهوم را پیش بینی می کند که در آن مفاهیم و حقایق از پیش موجود است.
این چیزی است که یک دانشمند یا هنرمند از آن به عنوان «تحت تاثیر» یاد می کند. همچنین از منظر ریشه شناسی مفهوم دومی به نام «پیروی از» از آن در ذهن متبادر می شود.
هر مفهوم جدید یک تشکیل ماندگار دارد: تطبیق عبارت داروینیسم اجتماعی هربرت اسپنسر، تنها مفاهیم اصلح برای زنده ماندن.کشف چندگانه یا مالتیپل دیسکاوری به مانند کشف و اختراع به طور کلی با تحول وسایل ارتباطی توسعه پیدا کرده است:
از جمله می توان به جاده ها، وسایل نقلیه، دریانوردی کشتی ، چاپ، موسسات آموزش، خدمات پستی قابل اعتماد، تلگراف، و رسانه های جمعی ، از جمله اینترنت و ... اشاره کرد. برای مثال در قرون وسطی با اختراع گوتنبرگ چاپ (که خود شامل تعداد اختراعات گسترده تری بود) تا حد زیادی کشف چندگانه توسعه پیدا کرد.
تمامی این تحولات در ارتباطات موجب روند رو به پیشرفت مفهوم نوترکیب مالتیپل دیسکاوری داشت و در نتیجه شتاب بیشتری در کشف های مستقل صورت گرفت.
در اوایل قرن 17 اکتشافات مستقل چندگانه افزایش پیدا کرد. این ممکن است با تز فیلسوف انگلیسی A.C. گریلینگ که قرن 17 در ایجاد جهان بینی مدرن و آزادی از قید مذهبی نقش موثری داشت، ارتباط مستقیمی داشته باشد.
علوم انسانی و کشف چندگانه
پارادایم مفهوم سازی نوترکیبی به طور گسترده ای از رویدادهای نوترکیب که توضیح می دهد کشف چندگانه در علم و هنر هم یک پدیده تاریخی است و در آن رویدادهای مشابه در تاریخ کشورها به طور وسیع در زمان های مختلف صورت گرفته است. در واقع در چند نقطه جغرافیایی الگوهایی تکرار می شود که دارای درجه ای از قدرت پیش بینی کننده است
- هنر و مالتیپل دیسکاوری
بره و ایستون و دیگران، استدلال کرده اند که علم و هنر با توجه به کشف چندگانه مشابه هم هستند. به عبارت دیگر، هنگامی که دو دانشمند به طور مستقل کشف همزمان دارند اما مقالات آنها کلمه به کلمه یکسان نیست، اما ایده اصلی در مقالات یکسان است.
به همین ترتیب، دو رمان نویسان مستقل ممکن است نوشتن رمان با تم هسته ای مشابه داشته باشند اما متن رمان ها به صورت کلمه به کلمه شبیه بهم نباشد.
- مدنیت و کشف چندگانه
کاشفان لذت در موفقیت های خود را قابل درک می دانند و به طور کلی به دنبال ادعای تقدم برای اکتشافات خود هستند. زمانی که یک کشف صورت می گیرد ممکن است چند مولف داشته باشد.
اما کسی که اولین بار کشف را انجام داده است اصرار دارد که حق تقدم آن منحصر به خود او باشد.
پس از اسحاق نیوتن و گوتفرید ویلهلم لایب نیتس اطلاعاتی مربوط به حساب دیفرانسیل و انتگرال در دهه 1670s در سیستم ها رد و بدل شده بود. نیوتن در اولین نسخه از اصول خود (1687)، در یک شرح و تفسیر، ظاهرا کشف مستقل لایب نیتز از حساب دیفرانسیل و انتگرال را پذیرفته بود.
با این حال، در سال 1699،ریاضیدان سوئیسی به انجمن سلطنتی بریتانیا گفتند که لایبنیتس در ارائه نظریاتش وامدار نیوتن بود. در سال 1705 لایبنیتس، در یک بررسی از نظریه Opticks نیوتن، نشان داد که fluxions نیوتن (مدت نیوتن برای حساب دیفرانسیل)، اقتباسی از حساب دیفرانسیل و انتگرال لایبنیتس بود.
در سال 1712 انجمن سلطنتی برای پاسخ به این شبه کمیته ای برای بررسی اسناد و مدارک تشکیل داد.
در همان سال، انجمن، گزارشی را منتشر کرد که در آن خود نیوتن به عنوان اولویت تصریح شده بود. اما پس از اینکه لایبنیتس در سال 1716 درگذشت، نیوتن انکار کرد که اصول شرح و تفسیر مجاز لایبنیتس و اختراع حساب دیفرانسیل و انتگرال مربوط به او نیست.
سومین نسخه Newton's Principia (1726) نام نیوتن حذف شد. اما در حال حاضر مشخص شد که نیوتن و لایبنیتس حساب دیفرانسیل و انتگرال را به طور مستقل از یکدیگر کشف کرده بودند. بنابراین این کشف متعلق به هر دو بود.
در یکی دیگر از نمونه کلاسیک از کشف چندگانه، دو کاشفان بیشتر به نمونه های امروزی شباهت داشتند. در ژوئن 1858 چارلز داروین بیش از دو سوم از بررسی خاستگاه گونه های مختلف جانوری و گیاهی را به اتمام رساند و نامه تکان دهنده خود را از طبیعت برای آلفرد راسل والاس (دوست 13 سال دبیرستان خود که در هندوستان به سر می برد) ارسال کرد.
در این نامه خلاصه نظریه والاس انتخاب طبیعی، با نتیجه گیری یکسان برای داروین ارسال شد. داروین تصمیم گرفت برای بررسی بهتر تحقیقاتش از چارلز لایل (دوستش) مشاوره دریافت کند.
لایل پیشنهاد کرد که داروین و والاس هر دو برای ارائه تحقیقات مشترک به جامعه علمی آماده شده بودند.
در حالی که داروین مشغول مرگ جوانترین پسرش بود، لایل به عنوان نزدیکترین دوست داروین، به همراه جوزف هوکر، مدیر کوه گاردنز، و در تاریخ 1 ژوئیه 1858 یک مقاله مشترک را به جامعه لینن ارائه کردند. در حالی که برخی از بخش های مقاله به داروین منتسب می شد.
موضوع مقاله مربوط به سال 1844 بود که داروین در مورد آن تحقیقات جامعی را به عمل آورد که منتشر نشده بود. اما لایل این مقاله را در همان سال در مجله انجمن منتشر کرد.
در واقع حس حسادت اجازه نداد که والاس در سایه داروین باقی بماند و تلاش کرد از او سبقت بگیرد. پس نمی توان این مقاله را یک کشف چندگانه و در زیر مجموعه مالتیپل دیسکاوری به حساب آورد.
- مالتیپل دیسکاوری و طراحی لوگو
با توجه به اینکه علم مالتیپل دیسکاوری اثبات شده است و در هر گوشه ای از جهان ممکن است چندین نفر در یک زمینه به طور همزمان فعالیت تحقیقاتی، هنری و علمی داشته باشند و نتیجه کار آنها هم شباهت زیادی به هم داشته باشد، بنابراین نمی توان کارشان را کپی اعلام کرد.
از سوی دیگر برخی ممکن است بدون اطلاع از کشفیات و اختراعات قبلی مجددا برای اختراع گام بردارند که نتیجه کارشان به کشفیات و اختراعات قبلی شبیه باشد. در این صورت کار آنها هم کپی برداری محسوب نمی شود و اصطلاح مالتیپل دیسکاوری برای آن کاربرد دارد. اما باید این بی اطلاعی به اثبات برسد.
در علم طراحی لوگو هم ممکن است چند نفر به طور همزمان برای طراحی یک لوگو اقدام کنند و لوگوهای طراحی شده هم شباهت زیادی به هم داشته باشد. اما جزئیات شبیه به هم نباشد. در این صورت نمی توان این لوگوها را کپی شده دانست. برای مثال می توان چند نمونه زیر را نام برد که لوگوها شباهت زیادی به هم دارند، اما طراح آنها را کپی برداری نکرده است.
1- برندهای برانکوز و بیس استیت: در لوگوهای این دو برند تصویر یک اسب دیده می شود که در زیر آن نام تجاری برند نوشته شده است. آنچه این دو لوگو را به یکدیگر شبیه کرده است، وجود سر اسب در بالای لوگو می باشد. اما تفاوت آنها در سمت قرار گرفتن اسب هاست. در لوگوی برانکوز سر اسب به سمت چپ و در لوگوی بیس استیت، سر اسب به سمت راست رو کرده است.
2- لوگوی سینارماس و ایرباس: در این دو لوگو یک دایره با خطوطی دیده می شود که دورانی شکل پشت سر هم قرار دارند. در لوگوی سینارماس خطوط دایره وار درون یک مربع قرمز رنگ قرار دارند. در حالی که در لوگو سینارماس این خطوط با رنگ آبی و بدون زمینه هستند.
3- لوگوی yatra و پپسی: وب سایت یاترا لوگویی را طراحی کرده است که شباهت زیادی به لوگوی پپسی دارد. این دو لوگو از نظر موضوعی هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. وب سایت یاترا در زمینه گردشگری فعالیت دارد و پپسی برند نوشیدنی است.
اما دایره ای که در ابتدای دو لوگو قرار دارد، موجب شباهت این دو لوگو شده است. دایره در ابتدای لوگوی یاترا نماد اینترنتی و حرف e است و دایره در ابتدا پپسی به معنای جهان هستی است.