درآمد پایدار یکی از مهمترین نکته ها در برند سازی است، استفاده از روانشناسی رنگ، و واکنش های احساسی میتواند به نفوذ برند میان مشتریان و نیز شناخت آن کمک کند در این مقاله ما به بررسی موضوع درآمد پایدار از طریق برند سازی پرداخته ایم.
این که یک مشتری بارها از یک کسب و کار خریدی را انجام دهد بهتر از این است که تنها یک بار این کار را انجام دهد، برای هیچ کارشناس امور بازرگانی و تجاری پوشیده نیست. دستیابی به درآمد پایدار، بسیار دشوارتر از آن چیزی است که به زبان می آید.
برای رسیدن به این منظور نه تنها صاحبین کسب و کار باید مشتریان پتانسیل را راضی به خریدکردن و تبدیل کردن آنها به مشتری بکنند، بلکه همچنین باید برای آنها پیشنهاداتی داشته باشند که این خرید ادامه پیدا کند، و به این مشتریان خدمات با کیفیتی ارائه دهند به نحوی که آنها دوباره مایل به خرید باشند.
به غیر از زمانی که شما در یک بازار بسیار خوب و مناسب کار میکنید، در بقیه زمان ها شما در یک بازار با رقابت شدید هستید که رقبایی خواهید داشت که کالاهایی مشابه به کالاهای شما ارائه میکنند.
به خاطر آنها بتوانید در رقابت پیروز شوید، شما باید یک برند بسیار عالی را برای کسب و کار، محصولات و یا خدمات خودتان ایجاد کنید. یک برند بسیاربیشتر از یک برند است؛ آن مجموعه ای از چیزهایی است که برروی یک فرد اثر میگذارد و سبب میشود که فرد با شنیدن آن و یا با دیدن آن جزو مشتریان کسب و کار شما گردد.
شرکتهای بزرگ همیشه برندسازی را جزو اولویتهای خودشان قرار میدهند، زیرا که آن سبب تکرار خرید دوباره مشتریان از آنها شده و سبب میگردد که مشتریان مشتاقانه منتظر خرید محصولات و یا به روزرسانی و یا خدمات جدید آنها باشند.
برای درک این موضوع به این مسئله فکر کنید که چه حرف و نقلهای درباره آخرین کنفرانس WWDC شرکت اپل (Apple) شکل گرفته است، حتی پیش از آنکه این کنفرانس شروع شود:
شرکت اپل (Apple) حتی نیازی به اعلام این که این چنین اجلاسی قرار است برگزار شود و از مردم بخواهد که در آن شرکت کنند نداشت. هویت برندی که آنها ایجاد کرده اند سبب شده است که توجه بسیاری از افراد به آنها جلب شود.
هنگامی که به سراغ برند می آید سعی کنید برندی با تمام احساسات بسازید
شما باید محصولات و خدمات خودتان را به انسانهای واقعی پیشنهاد کنید. بهترین راه برای این کار آن است که رابطه های بلند مدتی را با یک مشتری از طریق ارتباطهای عاطفی برقرار کنید، بنابراین باید یک برند پایدار را به صورت احساسی ایجاد کنید و آن باید در صدر اولویت بندی استراتژیهای بازاریابی و طراحی شما قرار گیرد.
برای این کار چهار نکته را باید در ذهن داشته باشید و از آنها برای پیشبرد استراتژیهای برندسازی خودتان استفاد کنید.
1-واکنش احساسی به برند تان چیست؟
برقرار ارتباط با مشتریان از طریق برندسازی ریشه در روانشناسی انسان دارد، بنابراین شما مشتریان را در فرایندی درگیر میکنید که میتواند به طراحی استثنایی و فوق العاده برند شما کمک کند. به همین خاطر، به این فکر کنید که چه واکنشهای احساسی ابتدایی در یک مشتری در هنگامی که به کالا و یا خدمات شما نگاه میکند و یا فکر می کند ایجاد میشود.
آیا محصولات شما ارضا کننده سریع و بلادرنگ مشتری شما است، و یا دیدن آن سبب تغییر دیدگاه او میشود. ممکن است که محصولات شما برای شاد کردن مشتریان طراحی شده باشد و آنکه یک حس شادمانی، رضایت و امنیت را در او برانگیزاند.
با درک واکنش احساسی و ابتدایی که محصولات شما ایجاد میکند، شما میتواند اساس کار برندسازی خودتان را بگذارید و از آن برای ایجاد موفقیت های بلند مدت برند خودتان استفاده کنید.
به یاد داشته باشید که ، عملکرد ویژه محصول این نیست که الزاما برانگیزاننده واکنش احساسی مشتری باشد:بلکه به صورت دقیقتر آن به معنای مشارکت وی در مصرف یک محصول است، و این یعنی آن که محصول شما را به دیگران نیز معرفی کند، یا به صورت تخصصی کار با آن را یادبگیرد.
بنابراین شما باید تا حداکثر ممکن به تحلیل واقعی و صادقانه از احساساتی بپردازید که محصول شما در مشتریان ایجاد میکند.
2-به روانشناسی مشتریان توجه داشته باشید
همانطوری که در بالا نیز ذکر گردیده است، برندسازی به معنای درگیر کرد روانشناسی انسان و کارکردن مستقیم و یا نزدیکتر با آن است.
احساسات ریشه در مغز انسان دارند، و به معنای آن است که این موضوع اهمیت دارد که به شکل ویژه تری در زمانی که سراغ برندسازی می آیید به شناخت روانشناسی بپردازید. با توجه به این مطلب، هیچ جزئیاتی بی ارزش نخواهد بود.
برای مثال درباره رنگها فکر کنید: شما باور داشته باشید و یا نه مغز انسان واکنشهای غریزی را نسبت به برخی از رنگ ها از خود نشان میدهد، بنابراین ، شما باید درباره روانشناسی رنگ های در طراحی برند خودتان فکر کنید و این اطمینان را ایجاد کنید که طرح رنگی شما بتواند بیشتری تطابق و سازگاری را با واکنش احساسی مورد نظر شما در کاربرانتان داشته باشد.
برای مثال، شرکت ایرانسل به صورت عمده از رنگ زرد در طرح های رنگی خودش استفاده میکند، زیرا این رنگ حس سرعت را نشان میدهد. این موضوع سبب تفاوت شما از بسیاری از وب سایتهای دیگر برروی اینترنت میگردد.
زیرا که بسیاری از آنها به صورت سنگینی متکی بر روی رنگ آبی هستند، زیرا که مغز با رنگ آبی احساس همراهی کرده و در کار آن حس آرامش و وابستگی در شما ایجاد میگردد.
حتی با دانستن این جزئیات کلیدی، شما باز هم باید درباره برندسازی فکر کنید، بنابراین شما باید مطمئن شوید که شما توانسته اید احساسات روانشناسی را در هر کدامیک از انتخاب های مرتبط به برندتان لحاظ کنید.
3-مفهوم سازی مخاطبینتان
همانطوری که شما در حال توسعه برندتان هستید، باید به خوبی با مخاطبین هدفتان از همان ابتدا ارتباط برقرار کنید، اولین کاربرانتان شاید وفادارترین کاربرانی هستند که شما میتوانید از وجود آنها در روزهای بعدی استفاده کنید.
به همین خاطر، درباره اینکه که چه کسانی بیشتری مخاطبین شما هستند و یا بیشتر به محصولات و یا خدمات شما نیازمند هستند، فکر کنید، و طرح های برندسازی خودتان را برای آنها ارائه کنید. این به معنای آن است که به بررسی مواردی مانند سن گروه های هدف، فرهنگ، منطقه بندی جغرافیایی و شرایط اقتصادی آنها بپردازید.
برا آنکه بتوانید یک ارتباط معقول را با گروه های هدف داشته باشید، در ابتدا باید خواسته و نیازهای ذهنی آنها را شناسایی کنید. برای مثال، هنگامی که شرکت بوربری اقدام به بازسازی برند خودش برای همراه شدن با جوانان انگلیسی کرد.
آنها هدف خودشان را بر روی مخاطبین جدید، مغازه های لوکس فروش و موارد اینچنینی قرار دادند، و به طراحی برند خودشان پرداختند و سعی در آن کردن که واکنش های احساسی افراد نیازمند به محصولاتشان را برانگیزانند که برای این کار از ستارگان معرف در کمپین های تبلیغاتیشان و یا راه انداختن انواع گوناگونی از شیوه های تعریف شده لوکس در دنیای مد و فشن، استفاده کردند.
با تعیین بافت مخاطبین هدفتان، شما میتواند در آنها واکنش هیجانی را ایجاد کنید تا بتوانید یک ارتباط عاطفی را میان برند خودتان و مشتریان آن برقرار سازید.
4- یک داستان را بین خود و مخاطبینتان ایجاد کنید.
هر شخصی دوستدار یک داستان خوب است و به همین خاطر سعی کنید که داستان بسیار خوبی را به شیوه ای بسیار کارآمد بین خودتان و مشتریان تان ایجاد کنید، در این داستان از شیوه های زندگی در کنار محصولات و یا خدماتتان بگویید، زیرا که این داستان های سبب نزدیکی و همراهی مشتریان با کالاها و خدمات شما می گردند.
در این روایت های بهتر است که مشتریان احساس کنند که بخشی از داستان شما هستند، به همین خاطر برند شما به صورت دائمی در میان مشتریان شما نفوذ خواهد کرد.
5-سازگاری در پیامتان ایجاد کنید.
همانطوری که بخشهای جمعیت گوناگون شروع به وارد شدن به گروه های مشتریان شما میکنند، شما با این چالش روبرو میشوید که با هر کسی که وارد کسب و کار شما میشود با مهربانی رفتار کنید.
این میتوانند سبب اتخاذ تصمیماتی شود که میتواند برند شما را به زانو در آورد و در نهایت شاید سبب شود که بسیاری از مشتریان سابق خودتان را به خاطر وجود تازه واردان از دست بدهید.
شما در این مرحله واکنش هیجانی مشتریان را به خاطر محصولات و یا خدماتتان برانگیخته اید و بنابراین باید یک سازش را میان دو گروه از مشتریان قبلی و جدید را ایجاد کنید و برای همین باید کمی پیام خودتان را برای ایجاد واکنش ها مناسب تعدیل کنید.
واکنش هیجانی سبب میشود که مشتریان در اولین قدم به سمت شما کشیده شوند و برای همین سعی کنید که از ایجاد ابهام در آن بپرهیزید.
برای مثال درباره مک دونالد فکر کنید. آنها بخشی از منوی غذاهای خودشان را به اینگونه طراحی کرده اند که امکان انتخاب غذاهای بسیار سالم را به شما بدهند، اما در همین حال مشتریان سنتی خودشان را که سبب موفقیت خودشان شدند را نیز با عرضه غذاهای قدیمی تر حفظ کرده اند.
برای این کار از شعار یا تگ لاین تبلیغاتی «من عاشقشم!» استفاده کرده اند، که به گونه ای این احساس را در شما ایجاد میکند که مهم نیست چه غذایی را آنها عرضه میکنند بلکه از لحاظ نظری آنها میتوانند هر سلیقه ای را راضی نگاه دارند.
شما چه نکته های دیگری را برای ایجاد یک برند پایدار احساسی میدانید؟ آنها را با ما به اشتراک بگذارید. در پایین همین مقاله برای من نظراتتان را بنویسید.